یک اتاق قرمز، یک شمع سوسوزن و یک زن آبدار با ماسک سیاه، با گوش های گربه ای. پاهایش باز شده و منتظر مجازات است. آیا این همان چیزی نیست که هر مرد ماچوی وحشی رویای آن را می بیند، آیا این همان منظره ای نیست که مغز او تصور می کند؟ شورت آویزان از دهانش فقط تحقیر او را برجسته می کند. او را تا آخر به داخل هل می دهند، نفس نفس می زند، اما چه کسی برای او متاسف خواهد شد؟ هوترهایش از این طرف به آن طرف می چرخند، خروس زورگیرش سوراخ خیسش را محکم می کوبد. و هیچ راه دیگری با عوضی وجود ندارد - او باید با ملایمت تمام دستورات استاد را اطاعت کند!
بنابراین فرض کنید او یک فاحشه را پیدا کرده و قبول کرده است که او را به خاطر پول لعنت کند. چه کسی این کار را نمی کند، اما چرا از خود محافظت نمی کند؟ مهم نیست که چند بار خطرات رابطه جنسی محافظت نشده با یک شریک معمولی را برای مردم توضیح دهید، آنها دوباره آن را انجام می دهند! من شخصاً همیشه کاندوم همراه خود دارم، خانمها هم اگر رابطه جنسی دوست دارند، اغلب آن را دارند!
خب، از نظر ظاهری، خواهر غنیمت مدت زیادی است که میخواهد برادرش را لعنت کند، پس اینطور شد.